سفره هایی خالی ازنان سهم ما
داستان هایی پریشان سهم ما
برده وبرریشمان خندیده اند
چشمی ازافسوس گریان سهم ما
قصه ی خودکرده وتدبیربا
دردبی پایان ودرمان,سهم ما
خانه بردامان یزدان ساختند
دوری ازالطاف یزدان سهم ما
برج وویلاشان چه خوش آب وهواست
ریزگردان بیابان سهم ما
گردش نوروزشان, باکو, دبی
راه پرنور شهیدان سهم ما
آسمان رابر زمینش دوختند
شدجدااز سهم ایشان سهم ما
ساکتیم اما نه از روی رضا
گریه,شب ها زیرباران سهم ما
کوچه ی ما هم بهاری میشود
گرچه شدعمری زمستان سهم ما
#مهدی_زکی_زاده